نقش اخلاص در خوشبختي خانواده
عارف نامدار معاصر رجبعلي خياط تاکيد ميکرد: «وقتي خدا را شناختي، هرچه ميکني بايد خالصانه و عاشقانه باشد، حتي کمال خود راهم درنظر نگير. انسان تا وقتي که خود را ميخواهد و توجه به خود دارد، کارهاي او نفساني است و اعمالش بوي خدا نميدهد. اگر خودخواهي را کنار گذاشت و خداخواه شد،کارهاي او الهي ميشود و اعمالش بوي خدا ميدهد».
اخلاص مثل فرشتهاي زيباست که همه انسانها عاشق اويند. به راستي چه بهشتي است محضر انساني که پاک، خالص و بيرياست.
مادر ترزا، آن عارفه مسيحي هم راجع به اخلاص آدمي چنين نظري دارد. او ميگويد: در پايان زندگي، از روي تعداد مدركهايي كه گرفتهايم و كارهاي بزرگي كه به انجام رساندهايم، درباره ما داوري نخواهد شد، بلكه از ما خواهند پرسيد: آيادر راه خدا گرسنهاي را سير كردي؛ برهنهاي را لباس پوشاندي، و بيخانهاي را پناه بخشيدي؟ نه فقط گرسنه لقمهاي نان كه گرسنه عشق، برهنه نه فقط از تنپوش كه برهنهاي از عزت و احترام انساني. و بي خانهاي نه فقط از خشت و گل، كه بيخانمان به سبب طرد و رانده شدن.کوچکتر که بوديم هرکارخوبي که از ما سر ميزد، با تشويق بزرگترها روبرو ميشديم مانند دست زدن، شکلات دادن و.... کمکم براي هرکار خوبي از آنها انتظار تشويق داشتيم. اما حالا اگر واقعاً بزرگ شده باشيم خيلي از کارهاي نيک را بدون توجه و انتظار تشويق ديگران انجام ميدهيم. چرا که دريافتهايم خشنودي خداوند از همه عطاهاي دنيايي از جانب مردم شيرينتر و لذت بخشتر است.
بسياري از مشکلات خانوادهها ناشي از انتظار تشکر داشتن از طرف مقابل است. اگر از جانب مقابل پاسخ داده نشود، به ناراحتي منجر ميشود. از آنجا که خانواده اولين محيطي است که منشِ فرزندان در آن شکل ميگيرد، و والدين اولين مربياني هستند که قادرند فرزندان خويش را با صفت نيکوي اخلاص آشنا سازند، اين نوشتار قصد بيان اثرات مثبت اخلاص در خانواده با استناد به قرآن و روايات را دارد.
اخلاص در قرآن
خداوند در قرآن انسانها را به عشق فراخوانده که عاشق جز معشوق هيچ نبيند. چنان که فرهاد هرکلنگي که ميزد به ياد شيرين بود. در سوره بقره آيه112چنين ميخوانيم:
«بَلي مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» (112).
آري، کسي که با اخلاص به خدا روي آورد و نيکوکار باشد، پس پاداش او نزد پروردگار اوست، نه ترسي بر آنهاست و نه غمگين خواهند شد.اين آيه همه را دعوت به ديدن معشوق واقعي ميکند. با ديدن معشوق انسان عاشق ميشود، سراز پا نميشناسد. همه زندگي خود را صرف او ميکند. براي عاشق معنا نمودن مفهوم اخلاص لازم نيست، چراکه او در مفهوم اخلاص حلشده است. ديگر نيازي نيست که به او گفته شود تو کارهايت را براي رضاي دوست انجام بده.تا چنين و چنان شود. چراکه تمام کارهاي او نشان از معشوق ازلي دارد. عاشق به ارزش عاشقي و نتيجه عشق داناست. از اين رو، باکي از خطرات راه ندارد، چرا که اصلا آن خطرات را نميبيند و فقط چشم در جمال معشوق دارد. به قول حافظ:
روندگان طريقت ره بلا سپرند
رفيق عشق چه غم دارد از نشيب فراز
آيهاي که به آن اشاره شد توصيه به کساني است که هنوز عاشق نگشتهاند و طعم شيرين عشق الهي را هنوز نچشيدهاند. وگرنه براي يک عاشق تجربههاي بسيار شيريني در راه است که نيازي به چنين توصيهاي ندارد.آن که از عمق جان عاشق جانان است هرکارش را براي او انجام ميدهد. اين است که غمهاي دنيا بنده عاشق حق را از پا درنميآورد، چرا که عشق الهي روحش را وسعت بخشيده است. اين خصوصيت عشق است و عاشق آيينه تمام نماي معشوق است به قدر ظرفيت. چه لذتي بالاتر از همرنگي با محبوب؟ که او خود الهي گشته و چشمههاي حکمت از قلب او بر زبانش جاري ميگردد.و اين نيست مگرعطيه الهي به سرگشته عاشق.
خداوند در آيه 162 از سوره انعام شرط عاشقي را چنين بيان ميدارد:
«قُلْ إِنَّ صَلاتي وَ نُسُکي وَ مَحْيايَ وَ مَماتي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ» (انعام 162).
نه تنها عاشقم بلکه همه کارهايم براي اوست. نماز من و تمام عبادات من و حتي مرگ و حيات من همه براي يگانه معشوقي است که پروردگار جهانيان است.براي او زندهام، به خاطر او ميميرم و در راه او هر چه دارم فدا ميکنم، تمام هدف من و تمام عشق من و تمام هستي من او است.
در آيه 9 از سوره دهر نيز خداوند به معرفي عاشقان واقعي حق ميپردازد. شأن نزول اين آيه آن است که امام علي(ع) با همسرش حضرت فاطمه(س) براي شفاي دو فرزندشان نذر کردند و با بازگشت سلامتي فرزندان همگي سه روز روزه گرفتند و غذاي خود را در اوج نياز به مسکين، يتيم، و اسير دادند. هنر آن است که آدمي در عين گرسنگي غذايش را به ديگران بدهد، و در برابر عطاي خود چيزي هم نخواهد، و حتي انتظار تشکر هم نداشته باشد. مانند اهلبيت پيامبر(ص). آنان به حقيقت عشق را با عملشان نشان دادند.
«إِنمََّا نُطْعِمُکمُْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُمِنکمُْ جَزَاءً وَ لَا شُکُورًا»
آنها ميگويند ما شما را تنها براي خدا اطعام ميکنيم، نه پاداشي از شما ميخواهيم و نه تشکري. چرا که فقط خدا را ميديدند و لبخند رضايت دوست برايشان با هيچچيز در دنيا قابل مقايسه نيست، و همان برايشان کافي است. اينگونه ا
آري ارزش هر عملي به خلوص نيت است، و گرنه اعمالي که انگيزههاي غيرالهي از قبيل ريا، پاداش مادي، يا تشکر و قدرداني مردم داشته باشد و يا به خاطر هواي نفس باشد، هيچگونه ارزش معنوي و الهي نخواهد داشت. (تفسير نمونه، ج25، ص 354).
اهميت اخلاص
اخلاص تمرين عاشقي است و شرط آن نداشتن توقع از ديگران و توجه به معبود حقيقي است. در اين صورت خداوند خريدار عمل کم انسان عاشق است. بر همين اساس است که امام صادق(ع) ميفرمايد: فضيلت و کمال هر عمل به اخلاص است. چه بسا رضايت خداوند در عمل خالصانه فردي نهفته است اگرچه ناچيز باشد. اما از عمل بسياري که انگيزه الهي نداشته باشد راضي نيست. چنان که عبادت طولاني شيطان، بدون انگيزه الهي با ترک سجود آدم(ع) همه محو شد و استغفار خالصانه حضرت آدم(ع)، مقبول درگاه حق گشت؛ و او را به مراتب بالارساند. (مصباح الشريعة، ص 471). آن حضرت عاشق بود و تحمل دوري از معشوق را نداشت. توبه کرد و در اين توبه تنها مقصدش رضاي يار بود و اينگونه توبهاش پذيرفته گشت.
نشانههاي انسان مخلص
هر عاشقي را نشاني است از عشق، و اخلاص تنها نشان عاشقان الهي نيست، بلکه از صفات ديگرآنها پرده بر ميدارد. پيامبر(ص) فرمود: علامت مخلص چهار چيز است؛ دلش پاک، و اعضاي بدنش از ارتکاب گناه پاک است، وخيرش به همه ميرسد، و مردم نيز از شرش در امان هستند. (تحفل العقول، ص16).
کسي که عشق الهي تمام وجود او را فرا گرفته و دلش را براي ورود معشوق آذينبسته آن دل ديگر جاي گناه و آزار ديگران نخواهد بود. پس عاشق خدا همه را از خوبي و عشق بهرهمند ميسازد و در فکر آزار ديگران نيست.
اخلاص در خانواده
هرکس براي انجام اعمالش انگيزههايي دارد. ارزش هرکاري به انگيزه آن است. خصوصيت انساني اين است که دوست دارد در مقابل هرکاري که انجام ميدهد مورد تقدير ديگران واقع شود. به خصوص زن و مرد در ابتداي ازدواج توقع دارند که طرف مقابل با مشاهده کار خوبش لب به تمجيد او بگشايد، در غير اين صورت حس ميکند که به او بيتوجهي شده و طرف مقابل برايش ارزش قائل نيست. با برآورده نشدن اين انتظار، احساساتش سرکوب گشته و کمکم اين عکسالعمل را به حساب بيمهري طرف مقابل ميگذارد. به اين ترتيب او نيز در برابر کارهاي همسرش بيتفاوت ميشود. و پايان چنين ديدگاهي جز سستي و سردي روابط و در نهايت طلاق نخواهد بود. به همين سادگي بنيان يک زندگي متلاشي ميشود.
تشويق براي پيشرفت انسانها لازم است اما شايسته نيست که فرد ارزش کارش را وابسته به تحسين ديگران کند. تا با عکسالعمل آنها گاهي شاد و يا گاهي غمگين شود.عمل نيک و زيبا همانند عطري است که بدون تعريف ديگري بوي خوشش فضا را عطر آگين ميکند به قول سعدي «مشک آن است که خود ببويد، نه آنکه عطار بگويد». اگر انسان در مقابل هرکار خوبي منتظر تشويق و قدرداني از طرف ديگران نباشد، عکسالعمل ديگران برايش مهم نخواهد بود، عدم تقدير و تشکر از جانب ديگران ارزش کار نيکش را کم نميکند.
در بعضي از خانوادهها جاي عشق الهي خالي است. چرا که دلمشغوليهاي زندگي در دنيا آنها را از شناخت عظمت و زيبايي خداوند و عشقورزي نسبت به او غافل کرده است. به محض آشنايي عميقتر نسبت به خدا و دانستن ارزش ارتباط محبتآميز با او عشق سراسر وجودمان را فرا ميگيرد. عشق الهي به انسان آنچنان جذبه و ارزشي ميدهد که انگيزه عمل عاشق جز براي رضايت محبوب حقيقي نخواهد بود. همه وجودش از شادي لبريز است.
پس اخلاص اينگونه است که سرسوزني از ديگران انتظار نداشته باشيم. اين باعث ميشود که فرد در خانواده و در جامعه هميشه راحت و آرام باشد. با اين ديد ديگر او چشمداشتي به تشکر ديگران ندارد و اگر در برابر کاري از او تشکر نشد نسبت به طرف مقابل کينهاي در دلش نميگيرد. اگر هم با تشکر ديگري مواجه شد ممنون ميشود و سعي ميکند دوباره خدمت نمايد.
اين نکات در مورد همه افراد خانواده صدق ميکند چه زن و مرد و فرزندان و چه ميان عروس و خانواده شوهر و حتي داماد و خانواده همسر. گاهي انسان به طرف مقابل محبت و خدمت مينمايد، اما طرف مقابل تشکر که نميکند هيچ زبانش را به ناسزاگويي باز ميکند. از اين عکسالعمل او نبايد نارحت شد چرا که اگر کسي به ما بياحترامي کند درهاي رحمت به روي ما از جانب خداوند بازميگردد، و از نظر معنوي رشد مينماييم. رشدي که رسيدن به آن در شرايط عادي نياز به تلاش فراوان دارد، اما با يک جسارت و شکسته شدن دل، خداوند به آن نظر مينمايد و مس وجودمان را تبديل به طلا ميکند، و ما را بالا ميبرد. شايسته نيست که ما با ادعاي خلوص در نيت عملي انجام دهيم و از خداوند، خود را طلبکار بدانيم. اين با معناي اخلاص جور درنميآيد. بلکه سزاوار است همانند آيينهاي جمال محبوبمان را به ديگران انعکاس دهيم. و همانند بزرگان دين در انجام اعمال نيک همانندي با خدا را سرلوحه زندگي خويش قرار دهيم. چون خداوند رفتارش با بندگان خويش جز نيکي و مهرباني نيست. رفتار ما نيز اينگونه است. اگر کارهاي ما رنگ الهي به خود بگيرد و حتي خوردن، خوابيدن و بوسيدن و محبت به فرزندان خالصانه براي خدا باشد، زندگي ما از پوچي بيرون ميآيد و معناي واقعي عشق الهي را در تمام لحظههاي زندگي حس خواهيم کرد و با اعمال ناچيز خود هم از رضايت الهي برخوردار ميشويم.
***
بيشتر ناراحتيها در خانوادهها از يکديگر، ناشي از انتظار داشتن از طرف مقابل در خانواده يا حتي اجتماع است. اما با وارد شدن عشق الهي در زندگي، تمام کارها رنگ الهي به خود ميگيرد. با شناخت خداوند انسان عاشق او ميشود و جز او کسي را نميبيند، پس با تمام وجود شاد است و هيچ يک از غمهاي ظاهري دنيا حتي بيمهري طرف مقابل او را عذاب نخواهد داد. چون تمام کارهاي او براي جلب رضايت دوست است. اگر والدين نسبت به خداوند شناخت داشته باشند و در عمل طعم شيرين عشقورزي به خداوند و عمل خالصانه براي او را از کودکي به فرزندان خويش بچشانند در رسيدن آنها به خوشبختي نقش مؤثري دارند.
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0